قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش


از پی فخر بدارند بزرگان عجم

پس من آری بتن خویش فرستم بر تو


مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم

تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی


حشمت شعر و خط من بفروشی بدرم

لیکن آخر ز چنان روی کجا بتوانم


برسانم بوجیه و بشرف شکر تو هم ؟

گر بمدح تو کنون هیچ قلم بردارم


این سر انگشت قلم گیر قلم باد ، قلم